ســــقـفـیـنه بهــــــــــــــــــــار

ســــقـفـیـنه بهــــــــــــــــــــار
ارائه دهنده انواع ورقهای پلی کربنات در شهرستان آران و بیدگــــل 
قالب وبلاگ

چه قدر زیباست این استقامت مستدام. هر بیننده اي دلش می خواهد که این قدر استقامت داشته باشد و این قدر توان! دوندگان
، قسمت آخر جاده را طی می کنند و یکی پس از دیگري وارد استادیوم می شوند. استادیوم مملو از تماشاچی است . جمعیت با
ورود دوندگان به استادیوم شروع به تشویق آنها می کنند. رقابت نفس گیري است. دونده ي شماره ي... چند قدمی جلوتر از بقیه
است . همه ي دونده ها با تمام قوا دارند آخرین فشارها را می آورند .رگ هاي گردنشان از شدت فشار بیرون زده ، هان ، هان ،
هان و... هورا ... سینه ي دونده ي شماره ي.... نوار خط پایان را پاره می کند. استادیوم سراپا تشویق می شود؛ فلاش هاي دوربین
ها لحظه اي امان نمی دهند ...
دونده هاي بعدي ، یکی یکی از خط پایان می گذرند. بعضی هاشان بلافاصله بعد از عبور از خط پایان ، چند قدم جلوتر از شدت
خستگی روي زمین ولو می شوند. خبرنگاران به سوي آنها می دوند براي مصاحبه و ...
اسامی و زمان هاي به دست آمده ي نفرات برتر از بلندگوها اعلام می شود. نفر اول با زمان 2 ساعت و... در همین حال هنوز تک
و توك دونده هایی باقی مانده اند که از گرد راه می رسند و از خط پایان می گذرند. در طی مسابقه دوربین ها بارها نفراتی را
نشان دادند که بریدند ، از ادامه ي مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون آمدند .
من فقط یک نفر دیگر را می بینم که دارد به آخر مسابقه نزدیک می شود. فکر می کنم این دیگر نفر آخر باشد . از خط پایان
عبور می کند. داوران و مسؤولان برگزاري می آیند تا علائم مربوط به مسابقه ي ماراتن و خط پایان آن را جمع آوري کنند.
جمعیت هم تکانی به خود می دهند تا آرام آرام استادیوم را ترك کند، اما ... نه نه !
صبر کنید ، صبر کنید !
بلندگوي استادیوم به داوران اعلام می کند که خط پایان را ترك نکنند. گزارش رسیده که هنوز یک دونده ي دیگر باقی مانده .
همه سر جاي خود برمی گردند و انتظار نفر آخر را می کشند .
جمعیت هم سر جاي خود آرام می گیرد . دوربین هاي مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم مخابره می کنند. من الان
دارم تصویر او را روي نمایشگر جایگاه خبرنگاران می بینم... صبر کنید ببینم او کیست ؟ اگر شماره اش را ببینم از روي لیستی
که در دست دارم نامش را براي شما اعلام خواهم کرد .
است . دونده ي سیاهپوست اهل تانزانیا . « جان استفن آکواري » چند لحظه صبر کنید تا ... آهان . او
بگذارید بیش تر دقت کنم. مثل اینکه مشکلی برایش پیش آمده ، دارد لنگ می زند . پایش بانداژ شده و به نظر خونی می آید .
ببینم چقدر با این جا فاصله دارد؟ از علائم کنار جاده این طور می آید که ... اِ... این که تازه نیمی از مسیر را آمده !

حدود 20 کیلومتر تا این جا فاصله دارد . الان ایستاد، از کمر خم شد و دو دستش را روي زانوهایش تکیه گاه کرد. چه نفس
نفسی می زند .
اِ... دوباره راه افتاد، همان طور لنگ لنگان .چقدر آرام حرکت می کند. احتمالاً به زودي از ادامه ي مسیر منصرف خواهد شد. این
همه راه را که نمی تواند این طوري طی کند . اما مثل اینکه دست بردار نیست ...
چند قدم لنگان لنگان طی می کند ، بعد انگار درد زانو و ساق مجروحش او را از حرکت می ایستاند. چهره اش از شدت درد ، در
هم می رود. چند لحظه مکث می کند و دوباره ... چند نفري را می بینم که دور و بر او هستند و دارند چیزهایی می گویند . به
نظرم این طور می آید که می خواهند او را از ادامه ي مسیر منصرف کنند. اما با حرکت دست به آنها اشاره می کند که کنار بروند
. داوران همچنان در خط پایان ایستاده اند .
مطابق مقررات آنها حق ندارند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان ، محل مسابقه را ترك کنند .
جمعیت هم همانطور منتظر و آرام سر جایش نشسته، نمی دانم چرا این مردم نمی روند پی کارشان؟! مسابقه که در واقع تمام
شده ، این یک نفر هم حتماً تا چند دقیقه دیگر از ادامه مسیر انصراف می دهد . من با اجازه ي شما ارتباطم را قطع می کنم تا به
گزارش سایر مسابقات توجه کنید .
بعد از گذشت ساعتی
بینندگان عزیز ، من مجددا از محل برگزاري مسابقات دوي ماراتن براي شما گزارش می کنم. این جا اتفاقات جالبی دارد می
افتد . دونده اي که ساعتی قبل درباره ي او صحبت کردیم هنوز مسیر مسابقه را ترك نکرده و با جدیت دارد مسیر را ادامه می
دهد . نکته ي جالب این است که خبرنگاران نه تنها محل مسابقه را ترك نکرده اند ، بلکه خبرنگاران بخشهاي دیگر هم به این جا
آمده اند. جمعیت هم به عوض اینکه کم شود ، دارد زیادتر می شود !
را در تصویر می بینیم که دست هایش را مشت کرده ، دندانهایش را بر هم فشار می دهد و با گام هایی لنگان ، اما « جان استفن «
استوار ، هم چنان به حرکت خود به سوي استادیوم ادامه می دهد ...
او هنوز حدود چند کیلومتري تا خط پایان فاصله دارد! آیا او خواهد توانست مسیر را به پایان برساند؟ این جا خورشید دیگر دارد
غروب می کند و هوا رو به تاریکی می رود . من دوباره براي شما گزارش خواهم کرد. هم چنان به حرکت خود به سوي استادیوم
ادامه می دهد .
باز هم بعد از گذشت مدتی نسبتاً طولانی
بینندگان عزیز ، مجددا سلام عرض می کنم. آخرین شرکت کننده ي مسابقه ي دوي ماراتن به استادیوم نزدیک شده است و
اکنون وارد استادیوم می شود . با ورود او ، استادیوم از جا بر می خیزد! همه ي تماشاچیان از جاي خود برخاسته اند. چند نفر در
نقطه اي از استادیوم شروع به کف زدن می کنند ، و بعد انگار از این نقطه ، موجی از کف زدن حرکت می کند و تمام استادیوم را
فرا می گیرد. نمی دانید این جا چه غوغایی است ...
40 تا 50 متر بیش تا خط پایان نمانده . او دوباره نفس نفس زنان می ایستد و خم می شود . اکنون دستش را بر روي ساق خونی
اش گذاشته و پلک هایش را بر هم فشار می دهد . نفس می گیرد و دوباره با سرعت بیش تري شروع به حرکت می کند .
شدت کف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیش تر می شود. فوج خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده اند. وقتی نفرات اول این
مسابقه از خط پایان گذشتند، استادیوم این قدر شور نداشت ! او نزدیک تر و نزدیک تر می شود و... بله ... باورنکردنی است ....
او از خط پایان می گذرد. خبرنگاران به سوي او هجوم می بردند ...
نور پی در پی فلاش ها استادیوم را روشن کرده است .

انگار نه انگار که دیگر شب شده است . مربیان او حوله اي بر دوشش می اندازد. از سر تا پایش عرق می چکد ، دیگر نایی براي
ایستادن ندارد و... می افتد .
مستقل از نتیجه بود . « حرکت » جهانیان از او درس بزرگی آموختند و آن ، اصالت
او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر آخر است . یک لحظه به این فکر نکرد که براي پیش گیري از تحمل نگاه تحقیرآمیز دیگران
به خاطر آخر بودن ، میدان را خالی کند . او تصمیم گرفته بود که این مسیر را طی کند . اصالت تصمیم او و استقامتش در اجراي
جدیدتري توجه کنند. ارزشی که احترامی تحسین برانگیز به دنبال داشت . « ارزش » تصمیمش باعث شد تا جهانیان به
از آن پس در میان تمام ورزشکاران سینه به سینه نقل شد . « جان استفن آکواري » داستان
راستش را بخواهید من تا به حال چندین بار از ورزشکارانی که این داستان را می دانستند پرسیده ام : حالا آیا یادتان هست که
نفر اول (برنده مدال طلایی) همان مسابقه چه کسی بود؟... جالب است که هیچ کس یادش نبود !!
و جالب تر اینکه وقتی از او پرسیدند چرا با وجود اینکه می دانستی آخر می شوي باز ادامه دادي ، گفت: من این همه راه از
کشورم نیامده ام که فقط شروع کنم ، آمده ام که تمام کنم ...!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 9 / 1 / 1393برچسب:امیدوار باش, نایست حتی اگر,,,, ] [ 11:2 ] [ احمدرضا مصباح پور ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

سلام. به وبلاگ من خوش امدین. امیدوارم از مطالب استفاده ببرین. ممنونم یاعلی
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 1229
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1